آهای دختر کجایی نیستی؟

ساخت وبلاگ

چقد دلم برای نوشتن تنگ شده بود از اینکه بعد از یک سال بالا و پایین ها دوباره به خودت می آیی «آهای دختر کجایی؟ چه خبر؟ چه میکنی؟ دلم برایت تنگ شده بود نیستی کجایی و من خیلی آرام می گویم عزیزم همین جا هستم مگر با این کرونا می شود جایی هم رفت؟؟ ماییم و یه مشت دلتنگی که ول کن ما نیستن  خلاصه بار آخر بحثمان بالا کشید حسابی زدیم به توپ و تار هم گفتم آقا جان چه میخواهی از جانم برایم جز غم و غصه مگر چیز دیگری هم داشتی بیخیال ما شو تا میخواهم کمی با خودم خلوت کنم مثل آینه دق به چشم هایم زل میزنی که چه؟ دیگر محلشان ندادم  همه را یه جا ریختم دور گذاشتم سر گوچه و گفتم شما رو به خیر و منو به سلامت ...

باید جان تازه گرفت فکر نو کرد روح را طراوت بخشید دختر خوب مگر این همه فصل ها را ندیده ای درخت ها را خوب نگاه کن هر بار فرو می ریزند محکم تر از قبل سایه اش را بر سرمان می اندازند که هاج و واج می مانی این همان طبیعت درخواب رفته است که گاه به بادی چنان می لرزد که امید ماندش نیست اما   در موسم بهار دوباره جان می گیرد!!! ای دل غافل پس جان من چرا هر بار کم می آورد ؟من چرا نتوانم... باید فصل برگ ریزان را پیش از موعد جمع کنم دانه های بهار را در وجودم بکارم میخواهم جوانه دهند، زندگی دهند، شادی دهند، خلاصه سرت را درد نیاورم به خودم قول دادم که این بار سرقولم بمانم.

من به حال خوب خودم و همه کمک می کنم ... 

real friend...
ما را در سایت real friend دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spacesavior بازدید : 107 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 8:21